این سفرنامه ی شب رنگ، مرا خواهد کُشت
میله های قفسِ تنگ مرا خواهد کُشت
با دلِ ساده ی یک کودک و دستان لطیف
بازیِ خنجرِ نیرنگ، مرا خواهد کُشت
ناله ی گم شده در سینه ی دودی غبار
بی گمان از دل فرسنگ مرا خواهد کُشت
گریه های تو مرا می برد اندر دلِ موج
موج در بین دوتا سنگ مرا خواهد کُشت
اینهمه خلق چرا صرف به تو زل زده اند؟
چشمِ های تو به آهنگ مرا خواهد کُشت
***
تف به این شهرتِ بی همتی وعزتِ نفس
عصرِ بی تلخه«۱» و بی ننگ مرا خواهد کُشت
میله های قفسِ تنگ مرا خواهد کُشت
با دلِ ساده ی یک کودک و دستان لطیف
بازیِ خنجرِ نیرنگ، مرا خواهد کُشت
ناله ی گم شده در سینه ی دودی غبار
بی گمان از دل فرسنگ مرا خواهد کُشت
گریه های تو مرا می برد اندر دلِ موج
موج در بین دوتا سنگ مرا خواهد کُشت
اینهمه خلق چرا صرف به تو زل زده اند؟
چشمِ های تو به آهنگ مرا خواهد کُشت
***
تف به این شهرتِ بی همتی وعزتِ نفس
عصرِ بی تلخه«۱» و بی ننگ مرا خواهد کُشت