پیغام
پای در زنجیر و سر سوی هوا خوا ند مرا
ریشه ی اینجا ولی آنجا فضا خواند مرا
تا شدم آیینه با تصویر معشوق نگه
دیده ی سر تا قدم در دیده جا خواند مرا
آندرخت سر کشم از دلبری سرشار و شاد
در کمند باد رقصان شانه ها خواند مرا
گه گلابی،آبی و گاهی بنفش و سبز و زرد
یک دمن رنگینیی چشم بلا خواند مرا
تا فشاند بر دلم شوقی نهان گرد هوس
گرد دل چرخان ازو باد صبا خواند مرا
غنچه ی دارم بلب ناگفته ها ای آرزو
گل کنی گر بر لبم شرم و حیا خواند مرا
شاخه ی ای آفتابا یکشبی اینجا شکن
سینه ی نذر از پیامی مرحبا خواند مرا
ریشه ی اینجا ولی آنجا فضا خواند مرا
تا شدم آیینه با تصویر معشوق نگه
دیده ی سر تا قدم در دیده جا خواند مرا
آندرخت سر کشم از دلبری سرشار و شاد
در کمند باد رقصان شانه ها خواند مرا
گه گلابی،آبی و گاهی بنفش و سبز و زرد
یک دمن رنگینیی چشم بلا خواند مرا
تا فشاند بر دلم شوقی نهان گرد هوس
گرد دل چرخان ازو باد صبا خواند مرا
غنچه ی دارم بلب ناگفته ها ای آرزو
گل کنی گر بر لبم شرم و حیا خواند مرا
شاخه ی ای آفتابا یکشبی اینجا شکن
سینه ی نذر از پیامی مرحبا خواند مرا